یعنیشیب خط گردنت
وقتیبه پهنای شانه ات می رسد
یعنیرگ برجسته ی دست هایت
وقتیآنها را در هوا تکان می دهی
یعنیمهربانی شباهنگام و خواب آلودت
وقتی که می پرسی :"سردت نیست؟"
یعنیرگه های قرمز چشمانت
وقتی خستگی در چشمانت موج می زند
یعنیموهای خیس روی
پیشانی ات که به عطسه می اندازدت
زندگی من یعنیتـــو !
یعنیهمین دلتنگی نفس گیر
وقتیاین شعر را برایت می نویسم ..