loading...
شعر,شعر عاشقانه
admin بازدید : 77 شنبه 01 آبان 1395 نظرات (0)

گاهی ادای رفتن در می آوری

فقط خودت می‌دانی که

چمدانت خالیست و پایت نای رفتن

و دلت قصد کندن ندارد.

ادای رفتن در می آوری

بلکه دستی از آستین درآید

و دودستی بازویت را بچسبد.

چشمی اشک آلود زل بزند توی چشمانت

و بگوید بمان !

 

و تو چقدر به شنیدنش محتاجی ...

گاهی ادای رفتنی ها را در می آوری

بلکه به خودت ثابت کنی

کسی خواهان ماندنت هست هنوز

و وای از وقتی که نباشد کسی ...

با چمدان خالی و پای بی اراده و دل جامانده

کجا میشود رفت؟ کجا..؟

 

"هستی دارایی"

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 141
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 33
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 72
  • بازدید ماه : 52
  • بازدید سال : 640
  • بازدید کلی : 86,677