وقتی تصمیم گرفتی بروی ...
باید جایی باشد
که دل ات نیاید برگردی !
باید جایی باشد
که راه برگشت را بلد نباشی!
بی برو برگرد
باید احساس خوشبختی کنی
چون آدم ها خسته که می شوند می روند ...
سیدحسین دریانی
وقتی تصمیم گرفتی بروی ...
باید جایی باشد
که دل ات نیاید برگردی !
باید جایی باشد
که راه برگشت را بلد نباشی!
بی برو برگرد
باید احساس خوشبختی کنی
چون آدم ها خسته که می شوند می روند ...
سیدحسین دریانی
من
کمی بیشتر از عشق
تو را می فهمم ...
راه زیاد است ، مهم نیست !
گاهی در این برهوت
سرگردان می شوم ، مهم نیست !
باد پسم می زند مدام ،
سرما می رود توی جانم ،
مهم نیست !
خودم را بغل می کنم !
فقط می خواهم بدانم
جاده هر قدر دراز و طولانی باشد ،
آخرش یک جایی تو ایستاده ای ؟! بین راه
گاهی آدم هایی را می بینم
که آخر جاده شان هیچکس نیست ...
از این برهوت می افـتند به برهوت دیگر !
و همین هراسانم می کند ...
و همین باعث می شود
تنهاییخودم را دوست بدارم ،
آخر من که جز تـــو کسی را ندارم ...
عباس معروفی
شاید زن های زیادی
شبیه تو راه بروند ...
لبخند بزنند ، حرف بزنند
اما هیچ زنی
شبیه تـــو
در شعرهای من نمی رقصد
عشق
راهیست برای بازگشت به خانه
بعد از کار، بعد از جنگ
بعد از زندان ، بعد از سفر
بعد از …
من فکر میکنم
فقط عشق میتواند
پایان رنجها باشد