تهی میشوم در سینه ام
حسی
به شدت ناگهانیترین اتفاق
خودش را میکشاند به زیر صفر
یخمیزند قلب ی که
تپیدن را از تو میدانست
و ایستادن را برای تـــو
تهی میشوم در سینه ام
حسی
به شدت ناگهانیترین اتفاق
خودش را میکشاند به زیر صفر
یخمیزند قلب ی که
تپیدن را از تو میدانست
و ایستادن را برای تـــو
اینجای رابطه
اتفاقی تلخ در حال افتادن است
که شاید به کشف جاذبه کمک نکند
امامیتواند به ندیدنت ختم شود
من چندین شب است
از تختخوابم میشنوم ...
کسی دارد توی دلاتجا باز میکند